بدون عنوان
سلام عزیز دلم... چند روز پیش سرما خوردی و لی الان یه کمی بهتری ...صبحش که اومدم صبونه بهت بدم لقمه رو از دهنت دراوردی و گفتی نمیتونم ایوم (گلوم)درد میکنه ..بعدش یه نگاهی انداختم دیدم بله متورم و قرمزه...بعدازظهر وقت دکتر گرفتم و رفتیم دکتر ...تو همش میگفتی بریم دکتر شربت بده ..من مییشم(مریضم)خدا رو شکر تو متب برخلاف دفعات قبلی سر معاینه گوش و حلق اصلا گریه نکردی و بعد بابایی اومد دنبالمون رفتیم داروخونه...تو داروخونه که اسممونو صدا کرد تو همش میگفتی من بیدم ...خودم بیدم(بلدم) یه امپولم داده بود که شب رفتیم پیش بابایی تا برات بزنه...این امپول دومی بود که میزدی .یه بار دیگه موقع خروسک هم زده بودی بعلاوه وقتی بابایی به داییها و بقیه هم...
نویسنده :
مامان و بابا
18:35